به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» ،آیت الله مصباح در نوشتاری با موضوع: رابطه معرفت و انگيزش با استناد به احادیثی از امام صادق (ع) آورده است .روش تربيتى اسلام در تحقق بخشيدن به ارزش ها، متناسب با مراتب معرفت انسانها است. خداوند تربيتش را منحصر به امثال سلمان و ابوذر نكرده است، ديگران هم بايد متناسب با فهم و معرفتشان تحت تأثير تربيت اسلام و قرآن قرار گيرند. اما چون همت افراد متفاوت است، برخى را كه داراى همت پايين مىباشند، ابتدا با ايجاد انگيزههاى مادى تربيت مىكند و آن گاه كه همتشان بلندتر شد، با معارف ديگر آشنا مىسازد. در اين مرحله است كه انسان محبت خدا پيدا مىكند و وقتى محبت خدا آمد، بسيارى از مشكلات انسان حل مىشود.
انسان به يك باره نمىتواند مراتب بالاى تكامل را كسب كند؛ زيرا اين مهم با تربيت نفس و به تدريج امكان پذير مىشود. تربيت انسانها نيز در دستگاه تربيتى اسلام، متناسب با ميزان معرفت و درك و فهم آنها مىباشد. در واقع تفاوت مراتب ارزش كارها به تفاوت معرفت و تربيت افراد بازمى گردد، و بسته به معرفت آنها تربيت افراد هم متفاوت مىباشد. مثلاً همه ما مىدانيم كه شرط صحت نماز اين است كه به نيت قربت انجام شود و اگر نماز براى اغراض مادى و يا ريا خوانده شود، اشكال دارد. اما آيا همه مسلمانها مىتوانند واقعاً با خلوص كامل نماز را به جا بياورند؟ واقعيت اين است كه انسانها نمىتوانند در همه مراحل و شرايط زندگى، آن خلوص كامل را در اعمالشان داشته باشند؛ زيرا مردم از نظر معرفت و شناخت در يك سطح قرار ندارند. مثلاً، از دختربچه نه سالهاى كه تازه به سن تكليف رسيده است نمىتوان توقع داشت كه نمازها و ساير عباداتش را با خلوص كامل به جا آورد. انسان بايد براى تشويق كودك به خواندن نماز، حتى جلوى ديگران از او تعريف و تمجيد نمايد. درست است كه اين گونه انگيزهها در نيت كودك اثر مىگذارد و از خلوص آن مىكاهد، اما براى نمازخوان كردن او چارهاى جز اين نيست. شناخت كودك در حدى نيست كه اين گونه مسايل را درك كند؛ همين كه نمازش را به موقع بخواند كافى است. ولى به تدريج با بيش تر شدن عقل و معرفتش مىتواند نيت خود را خالص تر كند تا به مراحل بالاى تكامل نايل گردد.
روش تربيتى اسلام در تحقق بخشيدن به ارزش ها
اگر ما بخواهيم اعمالمان را طبق دستگاه اخلاقى كانت (كه مىگويد فعل اخلاقى تنها در صورتى است كه به انگيزه تبعيت از حكم عقل يا وجدان انجام شده باشد) انجام دهيم، شايد در بين ميليونها انسان و افعال آنها يك مصداق هم نيابيم كه صرفاً به انگيزه تبعيت از حكم عقل انجام گرفته باشد. اما همانطور كه اشاره كرديم، دستگاه تربيتى اسلام با توجه به انگيزههاى مختلف افراد به تربيت انسانها مبادرت مىورزد. براى مثال، يكى از وظايف مسلمانها جهاد است و چون يك عبادت به حساب مىآيد، بايد قربةً الى اللّه انجام شود. اما از آن جا كه همه مردم از نظر اخلاص در مرتبه بالايى قرار ندارند، اسلام براى جهاد، به انگيزههاى مختلف افراد توجه مىكند. انگيزه برخى افراد براى شركت در جهاد، بيش تر مادى است. براى انگيزش چنين افرادى قرآن مىفرمايد: وَعَدَكُمُ اللّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَه ؛(173) خدا به شما وعده گرفتن غنيمتهاى بسيار داده است. اين كار، نوعى ايجاد انگيزه كردن است؛ درست مانند اين كه ما از فرزندمان بخواهيم نماز بخواند تا فلان اسباب بازى را برايش تهيه كنيم. در جامعه هم افرادى زندگى مىكنند كه حكم كودك را دارند؛ يعنى بايد با دادن وعده و وعيد، آنها را به سمت كارهاى خوب سوق داد. البته اسلام به اين حد اكتفا نمىكند و مثلاً براى انجام جهاد، ارزشهاى بالاترى را نيز معرفى مىنمايد؛ از جمله، ارزش پيروزى بر دشمنى كه بر مسلمانها ظلم و ستم روا داشته، يا ارزش نيل به بهشت و نعمتهاى جاويدان الهى، و يا ارزش كسب رضايت خداوند.
البته قرآن در ادامه، كسانى را كه به دليل انگيزههاى مادى در جهاد شركت جسته اند، مورد سرزنش قرار داده و مىفرمايد: تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ؛(174) شما متاع فانى ناچيز دنيا را مىخواهيد و خدا براى شما آخرت را. به فكر آخرت بودن، انگيزه بالاترى است كه خود نيز داراى مراتب فراوانى هم چون: نجات از عذاب، اجر و پاداش دايمى، مراتب عاليه بهشت و جنات عدن مىباشد. انگيزه و همت برخى افراد از اين هم بالاتر است؛ چرا كه فقط خشنودى خدا را مىخواهند. اگرچه تعداد اين گونه افراد كم است، اما اسلام مىخواهد ساير انسانها را هم به تدريج به سمت اين انگيزه رهنمون سازد. در هر صورت، اينها انگيزههايى است كه اسلام به واسطه آنها مىخواهد توجه انسانها را از اهداف مادى و دنيوى به اهداف معنوى و اخروى جلب نمايد.
بنابراين روش تربيتى اسلام در تحقق بخشيدن به ارزش ها، متناسب با مراتب معرفت انسانها است. خداوند تربيتش را منحصر به امثال سلمان و ابوذر نكرده است، ديگران هم بايد متناسب با فهم و معرفتشان تحت تأثير تربيت اسلام و قرآن قرار گيرند. اما چون همت افراد متفاوت است، برخى را كه داراى همت پايين مىباشند، ابتدا با ايجاد انگيزههاى مادى تربيت مىكند و آن گاه كه همتشان بلندتر شد، با معارف ديگر آشنا مىسازد. در اين مرحله است كه انسان محبت خدا پيدا مىكند و وقتى محبت خدا آمد، بسيارى از مشكلات انسان حل مىشود.
مهربانى با نامهربانان
نحوه معاشرت با كسانى كه در جامعه رفتارهاى نامناسب دارند (مثلاً، بدزبانند، بى ادبند، ظلم مىكنند، حقوق ديگران را رعايت نمىكنند و...) نيز داراى مراتب مختلفى مىباشد. بهترين رفتار در مقابل اين گونه افراد، مقابله به احسن مىباشد. با اين كار، در درجه اول، مشكلات دنيوى ما حل مىشود؛ زيرا خوش رفتارى با كسى كه در صدد آزار و اذيت ما است، اولا موجب در امان ماندن از شر او مىگردد و ثانياً، فرد دشمن را تبديل به دوست مىكند: فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ.(175) هم چنين اين كار موجب مىشود تا انسان به تدريج كارهايش را فقط به خاطر كسب رضايت الهى، كه از مراتب عاليه ارزشها است، انجام دهد. انسان نمىتواند هيچ انگيزهاى را بالاتر از كسب رضايت خدا تصور كند و اسلام و امامان معصوم(عليهم السلام) مىخواهند انسان را طورى تربيت كنند كه به اين حد از معرفت و كمال دست يابد.
از همين رو است كه امام صادق(عليه السلام) در اين فراز از كلام خود خطاب به عبداللّه بن جندب مىفرمايند: پيوند خود را با فاميل و دوستان و همسايگانى كه با تو قطع رابطه كردهاند محكم تر نما و با ايشان به مانند خودشان رفتار مكن. هم چنين اگر به كمك و يارى كسى نياز داشتى، اما او از اين كار دريغ ورزيد، به هنگام احتياج وى محرومش منما. رفتار بد ديگران را با خوشرفتارى پاسخ بده، حتى اگر به تو دشنام داد، تو به او احترام بگذار، در مقابلِ ناجوانمردى ديگران، مردانگى به خرج بده و ظلم ديگران را ناديده بگير: صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَاعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَ اَحْسِنْ اِلى مَنْ اَساءَ اِلَيْكَ و سَلِّمْ عَلى مَنْ سَبَّكَ وَ اَنْصِفْ مَنْ خاصَمَكَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَّلَمَكَ. سپس حضرت براى ايجاد انگيزه در شيعيانشان، بر اين نكته تأكيد مىكنند و مىفرمايند: آيا هيچ يك از شما هستيد كه انتظار نداشته باشيد خداوند از گناهانتان درگذرد؟ كَما اَنَّكَ تُحِبُّ اَنْ يُعْفى عَنْكَ. به جز حضرات معصومان(عليهم السلام) كسى نيست كه از عفو خدا بى نياز باشد. البته آنها هم در مقامى كه قرار دارند براى خودشان گناهانى قايلند كه بسيار بيش از ما از خدا ترس دارند و طلب عفو مىكنند. حال چگونه ما كه انتظار عفو خدا را داريم، حاضر نيستيم از اشتباه ديگران درگذريم؟! قرآن در اين باره مىفرمايد: وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ ؛(176) و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟
در روايات هم آمده است، كسانى كه نسبت به ديگران گذشت مىكنند، روز قيامت از گناهانشان گذشت مىشود. براى مثال، كسانى كه در معامله بسيار آسان مىگيرند و گذشت مىكنند، خداوند هم در روز قيامت در محاسبه اعمالشان سخت نمىگيرد. اما آنهايى كه در معامله سخت گيرى مىنمايند كه مبادا يك ريال كم تر سود كنند، روز قيامت خداوند هم بر آنها سخت مىگيرد.
بنابراين اگر ما مىخواهيم خدا از ما بگذرد، بايد سعى كنيم نسبت به ديگران خوش رفتارى كنيم و از اشتباهات آنها درگذريم.
(173) - فتح (48)، 20.
(174) - انفال (8)، 67.
(175) - فصّلت (41)، 34.
(176) - نور (24)، 22.
پندهاى امام صادق(عليه السلام) به ره جويان صادق :آيتالله محمدتقي مصباح يزدي